آراد کوچولو

سونوگرافی اول

خلاصه اون شب هم گذشت مامان جون وقت دکتر رفتن رسید زنگ زدم به دکتر گفت که من به اون تست اول اطمینانی ندارم و باید این دفعه آزمایش تیتر بتا بدی من هم همون شب رفتم آزمایشگاه آزمایش دادم فردا صبحش جوابش آماده میشد سه روز از آزمایش اول میگذشت یعنی شنبه ۱۷ آذر ۹۶ جواب آزمایش رو گرفتم خدارو شکر عدد بتا رفته بود بالا شده بود ۱۴۴۸ خدارو شکر نجومی رفته بود بالا یعنی خوب بود من و مامان معصومه رفتیم دکتر آزمایش رو دید تبریک گفت و واسه ۲۸ آذر ۹۷ وقت داد که بریم سونو واسه قلب خوشگلت عشق مامانی یکشنبه بود من خیلی حالم بد بود سر ظهر اسنپ گرفتم اومدم سالن پیش مامان معصوم بعدش دوتایی با هم رفتیم سونوگرافی وقتی سونوگرافی رو انجام دادن گفتن قلب خوشگلت مشهود نیست...
20 بهمن 1397

ادامه شب آزمایش

خلاصه عشقم اون شب مامان معصوم از خوش حالی به همه گفت حقیقتا مامان روم‌ نمیشد بیام خونه بابا عباس رو ببینم خلاصه اومدیم و باباجون گفت بیا تو اینکارا چیه خلاصه اومدیم اون شب بابا میلاد گفت چرا شما به همه گفتید منم میخوام به یه نفر بگم زنگ زد به بابا علی گفت داری نوه دار میشی بابا علی باور نکرد😂😂😂گفت میلاد باز چی میخوای این موقع شب گفت وا بابا میگم داری بابابزرگ میشی خلاصه هی بابا میلاد میگفت اما بابا علی باور نمیکرد دیگه مکالمشون که تموم شد بابا عباس زنگ زد به بابا علی تازه باورشون شد که بلههههه بابا بزرگ شدن عسل مامان تو کمترین زمان همه فهمیدن که خدا تورو به ما هدیه داده خدایا شکرت واسه جوجه خوشگلم😍😍
20 بهمن 1397

خونه مامان فاطمه

سلام جوجه کوچولو مامان امروز رفته بودم خونه مامان فاطمه یکم بی حوصله بودم مامان فاطمه بهم گفت حدیث جان چهرت به آدمهای باردار میخوره اما من گفتم نه مامان جان اشتباه میکنید خلاصه اون روز اومدیم تست کنیم ببینیم من واقعا باردار هستم یا نه که نتونستیم فردای اون روز مامان اومدم رفتم آزمایش خون دادم جوابش حدودا ساعت ۲ بعد از ظهر آماده شد بابا میلاد زنگ زده بود به من میگفت قطع نمیکنم تا جواب آزمایش رو باهم بشنویم دل تو دلم نبود رفتم داخل آزمایشگاه به رسپشن اسم و فامیلم رو گفتم آزمایشمو بهم داد گفت ببر بده پزشک رفتم به دکتر نشون دادم همون موقع بابا میلاد هم پشت خط بود گفتم آقای دکتر آزمایشم چیه گفت چی دوست داری دختر یا پسر؟؟؟ من🙄🙄🙄 آقای دکتر یعنی چی گ...
20 بهمن 1397